
سخت میگذرد این روزها
قرار است از او برای دلم
یک انسان معمولی بسازم ...
وقـتـي مـي گـويـم: ديـگـر بـه سـراغـم نـيـا !
فـکـر نـکـن کـه فـرامـوشـت کـرده ام ...
يـا ديـگـر دوسـتـت نـدارم !
نـه ...
مـن فـقـط فـهـمـيـدم :
وقـتـي دلـت بـا مـن نـيـسـت ؛
بـودنـت مـشـکـلـي را حـل نـمـي کـنـد ،
تـنـهـا دلـتـنـگـتـرم مـيـکـنـد ...!!!
شنیده بــود ، لــذتی در گـذشت هست...
از مـن گـذشت و رفـت
لعنـت بــه این واژه هـا کـه مثل هم خوانده مـی شوند!!!
مدتی است دیگر از تهِ دل نمیخندم
فقط لب هایم
نقشی به نام لبخند را بازی میکنند
تا کسی نفهمد بی تو چه میگذرد
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.