
تو هم شده ای انقلاب زندگی من،
حالا هر چیز در زندگی ام تاریخ دار شده …
قبل از تو ...
بعد از تو ...
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری
میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر
میکنی…
من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ، تو به خیالم پیوسته ای به یک
حس عاشقانه
شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما را کسی
نیست جز خدایمان
از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ،
تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی!
کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ، خسته ام از این انتظار ، سخت
است بی خبر بودن از یار، آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه
همراهی میکند ، آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند
مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم!
امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ، بیا تا فرار کنیم از همه
غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنها!
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ، دوای دردم
تویی که اینجا نیستی ، تویی که در غم انتظارم نشسته ای ، میدانم مثل من از
این انتظار خسته ای ، میدانم مثل من دلشکسته ای!
آرام میگذارم روی هم چشمهای خیسم را ، میشنوم صدای تپشهای قلبت را ،
حس میکنم گرمی نفسهایت را …
و این یک راز است ، تو آنجایی ، دلت با من است ، من اینجا هستم و میدانم
خیالت از همه چیز راحت است!
از این دنیا ، در میان این لحظه ها ، تنها غمی که در دلم نشسته ، این است
که فاصله،همه درها را بر رویمان بسته !
کاش دری باز شود و رها شویم در آغوش هم ،شب تا سحر همدیگر را
بفشاریم در آغوش هم…
من واقعا فرمول دقیقی برای موفقیت، نمیشناسم ولی فرمول شکست را
به خوبی میدانم، و آن اینست:
«سعی کنید همه را راضی نگه دارید»
یه روز یکی از دانشجوها جلو نزدیک به۵۰نفر با حرفاش منو خیلی تابلو کرد وهمه هم تعجب
کردند من چطوری هیچی نگفتم ولی چند روز بعد تویه جمع دیگه که اتفاقا چند تا از بچه های
جلسه قبل هم بودند من طوری جلو دوستانم تحویلش گرفتم (البته احساس میگه بذار منم آبروشو
بریزم مخصوصا که موقعیتشم باشه ولی کار منطقی کدومه؟)که همه تعجب کردند مخصوصا بچه
های جلسه قبل که فکر می کردند
من هم مثل خودش رفتار خواهم کرد.وفقط من فهمیدم وخودش که به قول خودمونی زمین دهنشو
باز نکرد که طرف بره داخلش یا به قولی :
درجواب بدی دیگران بدی نکنید چون شما هم مثل او خواهید شد
تنها دلیل شاد یا غمگین بودن هر شخصی خود اون شخص هستش نه هیچ کس دیگه
چرا همه چیز قاطیه؟
چرا هیچ چیز سر جاش نیس؟ و کلی دردسر و مسائل دیگه . . . .
ولی فقط یه لحظه هم فکر نمیکنیم کی باید اینارو ردیف و درس کنه؟ چه جوری باید
اینا ردیف و درس شن؟
انگار منتظریم یهو یه دست غیبی درستش کنه!!
ولی فقط یه نفر و یه راه داره که اینا درس شن :
من باید درستش کنم !
باید راهشو پیدا کنم تا درستش کنم !
همین . . . .
این دیگه بلاتکلیفی نداره !
قبل از شروع هر کاری میتونیم سه جور فک کنیم:
۱- من حتما میتونم اینکارو انجام بدم که هیچی موفق میشیم
۲- با شک نگاش میکنیم که میدیم دست روزگار که معمولا شکست میخوریم و شاکی میشیم از همه
چیز : خودمون، شانسمون، خانوادمون.......
۳- اینکار اصلا شدنی نیس که باز تکلیفش معلومه ...
ولی یه چیزی هس که جلو اینکه شکست بخوریم و شاکی شیم رو میگیره که البته خیلی هم سادس
پیدا کردن راه حل همین
سلام
چند شب پیش داشتم میخوندم یکی از بچه ها اومد تو اتاق گفت بدبخت شدم!
پرسیدم چرا؟
گفت معدم خیلی اذیتم میکنه رفتم دکتر گفت اکثر دیوارش نازک شده!
گفتم فقط یک راه داره : اینکه رعایت کنی!!
گفت میدونم !!! (مث همه ما ایرانی تقریبا ۱۰۰٪ که این جمله رو خوب بلدیم)
گفتم اگر میدونی چرا رعایت نمیکنی؟
گفت من به شعار اعتقادی ندارم معده باید خودش خوب شه !!
بنظر شما چرا به دانسته هامون عمل نمیکنیم؟
بالاخره جوری قانعش کردم که اگر فقط یک ساعت بعد غذا آب نخوری مشکلی پیش
نمیاد !! بعد یک هفته گفت معدم آروم شده دیگه درد ندارم.
پس به همین سادگی میشه هر مشکلی رو حل کرد فقط اگر راهشو درست بریم !!
مطمئنم اگر به ۱٪ چیزایی که میدونیم عمل کنیم توسعه یافته ترین کشور دنیا
میشیم...
.: Weblog Themes By Pichak :.